حقيقت شيطان
حقيقت و ماهيت شيطان يك مساله اساسي ومهم در ارتباط با عقيده فرد مسلمان مي باشد…. كه شيطان چيست؟!.
آيا شيطان موجودي حقيقي است؟آيا معنوي؟ يا همانطور كه بعضي ها گمان مي كنند شيطان همان افكار بد و وسوسه هاي دروني است؟! يا شيطان همان ميكروبها هستندآنگونه كه بعضي ها معتقدند؟! يا به عبارت ديگر شيطان نمادي از شر وبدي است، كه به اسم شيطان ازآن صحبت مي كنيم ؟!وعقيده اهل سنت وجماعت در اين رابطه چيست؟ بنابرعقيده ما (عقيده اهل سنت و جماعت) شيطان از طائفه جنّيها است همانطور كه خداوند تبارك وتعالي ميفرمايد:
ﮋﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪﮫ ﮊ [الکهف: 50]. «(اي پيغمبر آغاز آفرينش مردم را بر ايشان بيان كن)آنگاه را كه ما به فرشتگان گفتيم:براي آدم سجده كنيد(بخاطر اكرام واحترام، نه عبادت وپرستش)همگي سجده بردند به جز ابليس كه از جنيان بود واز فرمان پروردگارش سرپيچي كرد…. ».
و ما به وجود جن ايمان داريم، و ميدانيم كه شيطان، از طائفه جني ها است، و او همراه تمام انسانها است، و با هر انساني، شيطاني قرين است، ودليل اين گفته، فرموده رسول اكرمص است كه در حديثي كه مسلم از بن مسعود روايت ميكند به آن اشاره كرده و ميفرمايد:
«ما منكم من أحد إلا وقد وكل قرينه من الجن وقرينه من الملائكة …. »قالوا: وإياك يا رسول الله؟ قال: «وإياي، ولكن الله أعانني عليه، فلا يأمرني إلا بحقّ»([1])
«هيچكدام از شما نيست مگراينكه همراهي از جني ها وهمراهي از ملائكه با او قرين شده است…. و گفتند: شما هم يا رسول الله؟
رسول اللهص فرمودند: حتي من هم، ولي خداوند من را بر اوغالب كرده است، و فقط به حق امر ميكند. (نمي تواند مرا به كارهاي نادرست امر كند) ».
لذا همراه هر انساني همدم، همنشيني از جن است حتي همراه رسول اللهص، با اين تفاوت كه خداوند رسول اللهص را بر او غالب ومسلط گردانيده است واو را جز به حق ودرست امر نميكند.
خداوند ميفرمايد:
ﮋ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮊ [الناس: ١ - ٦]. «بگو: پناه ميبرم به پروردگار مردمان 1- به مالك و حاكم (واقعي) مردمان، 2- به معبود (به حق) مردمان، 3- از شر و وسوسه گري كه واپس ميرود (اگر براي چيره شدن بر او، از خدا كمك بخواهي و خويشتن را در پناهش داري، 4- وسوسه گري است كه در سينههاي مردمان به وسوسه ميپردازد (و ايشان را به سوي زشتي و گناه وترك خوبيها و واجبات مي خواند) 6- (در سينه هاي مردماني) از جنيها وانسانها».
با توجه به آيات فوق، وسوسه يا از جانب انسانهاي بدكار است ويا از جانب جني ها است، پس شيطان جني هم باعث وسوسه انسان ميشود. شيطان صاحب فرزند بوده و پي در پي افزايش پيدا ميكند.
ﮋ ﮬ ﮭ ﮮﮊ [الكهف: ٥٠]. «آيا او وفرزندانش را، به جاي من سرپرست ومددكار خود ميگيريد؟!».
فرزندان شيطان وكساني كه از او تبعيت ميكند، همواره در تلاش هستند تا نسل بشري را در اين دنيا گمراه و منحرف سازند.
روشهاي به كار گیری شیطان در گمراه کردن انسان
معمولا شيطان يا از لحاظ اعتقادي و يا از لحاظ عملكردانساني، راههاي زيادي را براي نفوذ كردن در انسان اتخاذ ميكند. ابن قيم الجوزي/ در ارتباط با قضيه نفوذ كردن شيطان از لحاظ اعتقادي شش مرحله را ذكر كرده است، كه عبارتند از:
^ مرحله اول: به شيطان سعي ميكند كه انسان را و ادار به كفر يا شرك كند، در اين حالت اگر شخص مورد نظر مسلمان باشد، كار او را به مرحله ميكشاند.
^ مرحله دوم : مرحله بدعت است، كه شخص مورد نظر بدعت ايجاد ميكند يعني آنچه را خداوندبه آن دستور نداده يا رسول اللهص به آن امر نكرده است، وارد دين كرده و به آن عمل ميكند، در اين حالت اگر شخص مورد نظر از زمره اهل سنت و جماعت باشد وارد مرحله سوم خواهد شد.
^ مرحله سوم: مرحله ارتكاب گناهان كبيره است، و اگر خداوند -تبارك وتعالي- انسان را از مرتكب شدن به اين اعمال زشت محفوظ دارد، شيطان در اين مرحله باز نااميد نيست از اينكه انسان را فريب دهد.
^ مرحله چهارم: مرحله گناه صغيره و مرتكب شدن به آنها است اگر انسان در اين مرحله از ارتكاب به آنها محفوظ شود، مجددا شيطان او را به كارهاي شيطاني ديگر، مشغول ميدارد.
^ مرحله پنجم: شيطان، انسان را به انجام اعمال مباح مشغول ميدارد، بدين ترتيب كه انسان خود را مشغول وسرگرم مي كندووقت خود را صرف كارهاي مباح ميكند، وبه امور مهمتري كه به آن دستور داده شده، نميپردازد.
^ مرحله ششم: دراين مرحله شيطان، انسان را به كاري مشغول ميدارد و او را از انجام عملي كه نسبت به آن كار افضل تر و برتر است، باز ميدارد، مثلاً به جاي فرض به انجام سنت ميپردازد، و يا آنقدر خود را به انجام عمل سنت مشغول وسرگرم ميكند كه فرض را ترك مينمايد!!.
پس شيطان نسبت به انجام افكار بد خود حريص و جدي است اما در عمل كردن به برنامههاي خود، قدم به قدم انسان را وادار به انجام آن ميكند، همانطور كه خداوند-سبحانه وتعالي- ميفرمايد:
ﮋ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮﯯ ﯰ ﯱ ﯲ ﯳ ﯴﮊ [الأنعام: ١٤٢]. «(اين خداست كه براي شما) از چهارپايان (يعني: شتر، گاو و گوسفند و بز) حيواناتي (را آفريده است كه بزرگ و) باربرند، و حيواناتي (را آفريده است) كه كوچكند (و از پشم و موي آنها فرشها و گستردنيها تهيه ميكنيد، اينها روزي خداوند براي شمايند) از آنچه خدا نصيب شما كرده است (و براي شما حلال نموده است) بخوريد و از راههاي شيطان پيروي نكنيد، بيگمان شيطان دشمن آشكار شماست».
شيطان در مراحل اوليه نفوذ، هر دفعه از انسان چيزي يا كاري مي خواهد وبه همين ترتيب كار خود را ادامه ميدهدتابه هدفش مي رسد، ودر هر كسي با توجه به موقعيت وتناسب حال وشخص مورد نظر، نفوذ مي كند مثلاً بر انسان زاهد از راه زهد نفوذ ميكند، وبريك عالم از راه علم و وبر يك جاهل از طريق جهل وناداني وارد ميشود!.
راههاي نفوذ شيطان در انسان
بحقيقت راههاي نفوذ شيطان زياد هستند كه خلاصه كردن آنها مشكل است، و ما تعدادي از اين راهها را بيان ميكنيم:
& نخست: ايجاد فتنه و آشوب در بين مسلمانان و همچنين سوء ظن در بين آنان است:
رسول اللهص در حديثي كه مسلم آن را روايت كرده است، ميفرمايد:
«إن إبليس قد يئس أن يعبده الصالحون…ولكن يسعى بينهم في التحريش…. »[2].
«بحقيقت شيطان از اينكه بندگان صالح خداوند او را عبادت كنند، نااميدشده است ولي هميشه در تلاش است تا در بين آنان فتنه وآشوب و جنگ و جدل ايجاد كند».
يعني سعي ميكند كه در بين آنان دشمني، كينه، فتنه و آشوب ايجاد كند و بدين ترتيب با همديگر مشغول شوند، و در روايتي ديگر آمده است كه رسول اللهص فرموده اند: «إنه قد يئس الشيطان أن يعبده الصالحون في جزيرة العرب».
«درحقيقت شيطان از اينكه بندگان صالح خداوند در جزيره العرب (شبه جزيره عربستان) او را عبادت كنند، نا اميد شده است».
سوء ظن معمولا از وسوسههاي شيطان است، و در حديثي كه ام المومنين صفيه دختر حييل روايت كرده است، ميگويد: «كان الرسول r معتكفا - أي في المسجد- فأتيته أزوره ليلا وحدثته، ثم قمت لأنقلب، أي لأرجع إلى بيتي فقام معي ليقلبني - أي يوافقني - فمر رجلان من الأنصار. فلما رأيا النبي r أسرعا فقال r: وعلى رسلكما إنها صفية بنت حيي» فقالا:سبحان الله يا رسول الله… فقال رسول الله r: إن الشيطان يجري من ابن آدم مجرى الدم، وإني خفت أن يقذف في قلوبكما شرا، أو قال: شيئا»[3]. [حديث متفق عليه].
«رسول اللهص در مسجد اعتكاف كرده بود، من هم شبانه براي ديدن او رفتم و با او در رابطه با آنچه كه لازم بود صحبت كردم، سپس خواستم كه به خانه برگردم، رسول اللهص نيز همراه من آمد، دو مرد از انصار از كنار ما گذشتند، زمانيكه رسول اللهص را ديدند، با عجله تر رفتند. رسول اللهص فرمود: صبركنيد عجله نكنيد، همانا اين زني كه با من است، - ام المومنين- صفيه دختر حيي است».
آن دو مرد گفتند: پاك و منزه است الله اي رسول خدا-سبحان اللهص يا رسول الله (يعني پناه ميبريم به خداي پاك و منزه از اينكه در مورد شما فكربد بكنيم) سپس رسول اللهص فرمودند: «همانا شيطان مانند خون در بدن انسان جاري است (يعني هر لحظه مانند خون كه در بدن جاري است وسوسههاي شيطاني نيز در فكر و خاطر انسان نفوذ ميكند) ترسيدم كه مبادا فكر بدي يا چيزي رادر دل شما بياندازد. هرگاه مردي با زني در شب رفت و آمد كند، ميتواند زمينه شك و ترديد، و سوء ظن براي ديگران فراهم كند به همين دليل رسول اللهص خواست كه اين زمينه را از بين ببرد لذا ميفرمايد: «على رسلكما، إنها صفية» عجلة نكنيد، همانا اين زني كه همراه من است، صفيه است»… با توجه به اين مساله ميتوان نتيجه گرفت كه:
برهركسي واجب است كه هر گاه در مجال اتهام وسوء ظن قرار گرفت، حقيقت موضوع را براي كسي كه تو را در آن موقعيت مي بيند، توضيح دهي تا واقعيت رابشنودوجاي هيچ گونه شك و ترديد وسوء ظني باقي نماند. پس ايجاد سوء ظن در مورد ديگران يكي از راههاي نفوذ شيطان است واگر دراين رابطه توانايي مقابله با وسوسه هاي شيطان را نداشته باشي كاري مي كند كه هميشه جنبه منفي قضيه اي را كه مي بيني يا مي شنوي، در نظر بگيري. همچنين كار ديگر شيطان اين است كه در بين مردم، فتنه وآشوب ايجاد ميكند، با توجه به حديثي كه مسعود بن صردt از رسول اللهص روايت كرده است، سليمان ميگويد: همراه پيامبرص نشسته بودم دو مرد به هم ناسزا ميگفتند، چهره يكي از آن دو نفر در اثر شدت ناراحتي و عصبانيت سرخ شده بود، نبي اكرمص فرمود: «إني لأعلم كلمة لو قالها ذهب عنه ما يجد لو قال: أعوذ بالله من الشيطان الرجيم، ذهب عنه ما يجد»[4].
بحقيقت كلمه يا جمله اي را مي دانيم كه اگر آن جمله را بگويد وضعيت او تغيير پيدا ميكند. اگر بگويد: أعوذ بالله من الشيطان الرجيم، «پناه ميبرم به خدا، از شرشيطان رانده شده) و ضعيت او تغيير پيدا ميكند».
& ثانیا: آرايش و زيبا جلوه دادن بدعت براي انسان است
شيطان همواره در تلاش است تا بدعت را براي انسان زيبا وخوب جلوه دهد، مثلاً به او ميگويد: مردم در اين برهه از زمان، دين را ترك كردهاند، و واقعاً دعوت و برگرداندن آنان به دين مشكل است . پس اميدوارم با اضافه كردن به بعضي از عبادتهايي كه ما انجام ميدهيم. مردم به سوي دين ودينداري برگردند، يا به روش ديگري به عبادتي كه از طريق سنت رسول اكرمص ثابت شده است، اضافه ميكنند مثلاُ شيطان بدين طريق عمل كرده و ميگويد: زياد كردن بركارهاي خير، خوب است، پس به مقدار و حد و حدود آن اضافه كن، و آن را به شكل عبادت جلوه ميدهد، و در نتجه آنرا به عنوان عبادت جديدي معرفي ميكند.
يا بعضيها ميگويند: «مردم از دين، دور شدهاند، شايد ما با آوردن و ساختن بعضي احاديث آنان را بترسانيم و به دين برگردانيم».
لذا احاديثي را اختراع ميكنند و آن را به پيامبرص نسبت ميدهند ومي گويند: ما دروغ ميگوييم ولي به رسول اللهص دروغ نسبت نميدهيم بلكه به خاطر او دروغ ميگوييم!! حديثي را وضع ميكنند، اختراع ميكنند تا بوسيله آن مردم را از آتش جهنم بترسانند!! از يك طرف آتش جهنم را بطور غريب و ترسناكي براي مردم جلوه سازي كرده و از طرف ديگر بهشت را عجيب و غريب فرض ميكنند! در حاليكه ما ميدانيم كه عبادات توقيفي هستند، يعني همانطوريكه از طرف رسولص آمدهاند يا آنگونه كه از جانب خداوند سبحانه و تعالي به سوي رسول اللهص آمدهاند، قبول كرده و ميپذيريم، لذا ما نميتوانيم از آنها كم و يا زياد كنيم، و آنطور كه دوست داريم آنها را تغيير دهيم، در غير اينصورت اگر تغيير و تحولي، در آنها صورت بگيرد، بدعت و از كارهاي شيطان است!.
& ثالثا: رسيدگي كامل به يك چيز وعدم رسيدگي وكوتاهي در موارد ديگر قضايا
1- ارتباط با فرد:
فردي مثلا مرتكب گناهان ونافرمانيهاي زيادي ميشود و در عين حال نماز ميخواند و معترف است به اينكه نماز ستون دين است، و اولين عمل از اعمال انسان كه در روز قيامت از آن سوال مي شود، نماز است لذا معتقد است كه مرتكب شدن به بعضي گناهان لطمه اي به او وارد نميسازد!! در اين حالت نماز را طوري براي خود تعريف ميكند كه بزرگترين عبادت است تا بدين ترتيب كوتاهي خود را درمورد ساير عبادات ديگر توجيه كند وبا اين كار ميخواهد نماز را وسيلهاي براي پوشاندن و در حقيقت مخفي كردن كوتاهيها و ارتكاب معاصي و گناهان خود قراردهد. درست است كه نماز، اساس دين است، ولي كل دين نيست، با اين روش و طرزفكر، شيطان پرده بركوتاهي و سستيهاي او ميكشد، در بعضي موارد، شيطان به اين طريق در شخص نفوذ پيدا ميكند كه آن شخص ميگويد: (الدين المعامله)… دين يعني ارتباط وبرخورد درست با مردم ومهمترين چيز آن است كه با مردم خوب باشي، رفتار درست داشته باشي، به آنان دروغ نگويي، و آنان را فريب ندهي، اگر چه نماز هم نخواني؛ زيرا رسول اكرمص ميفرمايد:«الدين المعاملة».
«دين يعني ارتباط وبرخورد درست با مردم».
و يا شخص ديگري ميگويد :مهمترين چيز، نيت پاك است! من هيچ وقت، حسد، كينه و دشمني نسبت به مردم در دل ندارم در حاليكه هيچگونه عمل صالحي هم انجام نميدهد، فقط به اين مورد كه همان نيت پاك است، اكتفاء ميكند! از موارد ديگري كه بعضي از مردم به آن معتقدند، اين است كه تدريس و خواندن قرآن به زيبايي و درست ادا كردن حروف و مخارج آن را بر هر كار ديگري ترجيح ميدهند…. بسياري از كارهاي مهم ديگر را ترك كرده و انجام نميدهند: زيرا او اين اعتقاد را در ذهن خود جاي داده است كه خواندن صحيح قرآن به روش مذكور از هر كارومسئلهاي مهمتر است، و بدون شك، صحيح قرائت كردن قرآن تنها قضيه مهم و موجود در اسلام نيست و اينكه به آن هيچ گونه اهميتي هم ندهيم، اشتباه است، ولي از مسائل مهم اين است كه صحيح خواندن قرآن همراه با لحن وتجويد را در مقابل ساير اعمال مهم ديگر در اسلام قرار داد. وآن را وسيله اي براي كوتاهي و چشم پوشي از مهمات ديگر دين قرار ندهيم.
2- ارتباط با اجتماع
در مساله رسيدگي و اكتفا كردن به يك قضيه وكوتاهي يا انجام ندادن ساير موارد مهم ديگر قضيه را به شكلي در سطح اجتماع نيز مي توان مشاهده كرد. به عنوان مثال يك نوع گرايش فكري وجريان حركتي كه در سطح جامعه وجود دارد، معتقد است كه مهمترين چيزي كه بايدبدانيم، و قايع واتفاقات در بين مسلمانان و دشمنان آنان است يا به عبارت ديگر، مهمترين چيز مسائل سياسي است، زيرا ما الآن درعصري سياسي زندگي ميكنيم، و زمان، زمان دراويش وتكيه خانه و…نيست. و كساني كه معتقد به اين نوع گرايش فكري وجريان حركتي هستند، در رابطه با كمونيسم، لائيك، فراماسونري (اصول برادري فراموسونها)، وبهائي، قادياني …. آگاهيهاي زيادي دارند، اما اگر در مورد اسلام از آنان سوال بكني، هيچگونه اطلاع وآگاهي ندارند؟!.
عكس گرايش فكري بالا، گروهي هستند كه قضيه عبادات را نسبت به مسائل ديگر برتري داده و فقط به آن ميپردازند و معتقدند كه مهمترين چيز ارتباط تو با الله است. و از مهمترين آنها، نماز بوده واينكه تو، زاهد، پارسا، متقي، باشي و تمامي مسائل ديگر را به عبارتي قرباني و فداي مسائل عبادي بكني.
و جماعتي ديگر كه الآن در دنياي اسلام وجود دارند، معتقدندكه مهمترين چيز، اتحاد و همبستگي است، خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد:
ﮋﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶﮊ [آل عمران: ١٠٣].
«وهمگي به ريسمان (ناگسستني قرآن) خدا چنگ زنيد».
و اين موضوع را از مهمترين مسائل حتي از مسائل عقيدتي هم مهمتر ميدانند! حتي با كساني كه عقايدشان با عقايد مامتفاوت است، صحبت كرده و ارتباط برقرار ميكنند… مدعي اين هستند كه مهمترين كار اين است كه هرگاه دشمنان ما برما يورش آوردند، با هم متحد و يك دست باشيم. درحاليكه اعتقاد صحيح آن است كه دردفاع از اعتقاد و دين با هم متحد ويك دست باشيم نه اينكه علاوه بر اختلاف و عقائد با هم، در ايجاد بينظمي و آشفتگي متّحد باشيم.
بنابراين بايد حد توازن و برابري را در رابطه با اين مسائل و قضايا ايجاد در نظر بگیریم زيرا همانطور كه گفتيم يكي از راههاي نفوذ شيطان در انسان رسيدگي و پرداختن به يك طرف قضيه و كوتاهي در انجام جنبههاي ديگر قضايا ميباشد؟!.
& رابعا: تاخير، دست به دست كردن، امروز و فرداكردن، به عقب انداختن
از راههاي ديگر نفوذشيطان، دست به دست كردن و به عقب انداختن، بلندپروازي، و آنچه را كه بعضي از مردم به اسم «العائق الكبير» مانع بزرگ يا سدراه بزرگ، مينامند، است.
بعضي از مردم هر نوع از مسئلهاي را كه براي آنان پيش ميآيدبه عنوان سد و مانع، قلمداد ميكنند مثلاً ميگويد: هرگاه از تحصيل فارغ شدم -ان شاء الله- توبه ميكنم!! و اين همان مانع و سدّ تحصيل است. يعني تحصيل را به عنوان سدّ و مانعي در مقابل توبه كردن قرار داده است: از تحصيل فارغ شود يا ميگويد: هرگاه وظيفه خود را كامل نمودم، توبه خواهم نمود، درحاليكه وظيفه خود را تكميل ميكند ولي توبه هم نميكند. به همين ترتيب ادامه ميدهد يا ميگويد: هرگاه به حج رفتنم و برگشتم، يا اگر ازدواج كردم و يا اگر… و يا اگر… هميشه در مقابل خود مانع وسدّ ايجاد ميكند، دست به دست ميكند، به تاخير مياندازد، و همراه با آرزوهاي دست نيافتني يا بلند پروازي زندگي ميكند، همينطور به زندگي خود ادامه ميدهد تا ميميرد و زندگي واقعي و حقيقي خود را شروع نميكند. هدف نهايي كه شيطان از تو ميخواهدآن است كه تو را از عمل بازدار دو يا آن را به تاخير بيندازي، دست به دست بكني، و اين يكي از راههاي بسيارخطرناك، براي نفوذ شيطان درانسانهاي صالح است.
شيطان تو را وسوسه ميكند و به تو ميگويد:…. . تو تا حالا توانايي اين را نداشته اي كه مردم را تعليم دهي يا آنان را به راه راست دعوت كني…. صبر كن تا خود ياد بگيري و ما خود مأموريم كه تبليغ كنيم و مردم را به دين خدا دعوت دهيم، هرگاه چيزي يادگرفتي آن را به مردم ياد بده اگر چه يك آيه از آيات قرآن باشد. يعني همين طور تو را دست به دست ميكند تا كار مورد نظر را به تاخير بيندازد.
ابن الجوزي در كتاب خود بنام (تلبيس ابليس) ميگويد:
بسياري از افراد هستند كه خيلي جدي و قاطع ميخواهند كاري را انجام دهند، ولي شيطان او را دست به دست كرده وكار او را به تأخير مي اندازد. او را وادار مي كند كه بگويد: سوف، يعني انجام خواهم داد يا خواهم رفت، يا خواهم…. و افراد زيادي هستند كه سعي ميكنند كار خوب انجام دهند ولي شيطان او را ازآن كار باز ميدارد يا او را به تاخير كردن درآن كار وادار ميكند، و گاهي فقيه يا متعلم با طلبه تصميم ميگيرد كه درس خوانده شد را تكرار كند، مثلاً ولي به او ميگويد: مدتي استراحت كن بعداً مطالعه كن. مثلاً، شيطان عادتاً تنبلي را دوست دارد، و دوست دارد كه انجام دادن كار را به تاخير بيندازد، وچه بسا شيطان برعابدي كه درشب نماز ميخواند نفوذ كرده و او را وسوسه ميكند و به او ميگويد: شب دراز است تا صبح وقت داري واو را به همين ترتيب وسوسه ميكند و نميگذارد كه نمازش را بخواند!!.
& خامساً: ايجاد احساس كمال وكامل بودن دروغي وجعلي وكاذب در انسان است
مثلاً شيطان اين احساس را در درون انسان ايجاد مي كند كه او كامل است و هيچ عيب و نقصي در اونيست. به او ميگويد: تواز هركس ديگري غير از خود بهتر و برتر هستي، تونماز ميخوانيد درحاليكه بسياري از افراد هستند كه نماز نميخوانند، توروزه ميگيري درحالي كه خيلي از افراد هستند كه روزه نميگيرند، تورا وادار ميكند وتو را در موقعيتي قرار ميدهدكه خود را با كساني كه نسبت به تو در انجام دادن اعمال صالح مثل نماز، روزه و… كوتاهي ميكنند، مقايسه كني. و ايجاد اين نوع احساس و طرز فكر از طرف شيطان فقط بخاطر اين است كه تو را از انجام عمل صالح بيشتر وبهتر باز دارد. ولي اگر در اين رابطه به وسوسههاي شيطان جواب ندهي، هيچوقت خود را بهتر و برتر از ديگران نمي بيني بلكه مداوم سعي ميكني كه اعمال صالح خود را بيشتر و بهتر جلو دهي.
مثلاً شيطان ميگويد: عمل تو در روز قيامت براي توشفاعت خواهد كرد. سپس فرد را به انجام اعمال مباح مشغول وسرگرم ميكند و از انجام اعمال صالح باز ميدارد. ميگويد: كمي استراحت كن- زياد خودت را خسته نكن. توالآن مشغول هستي، ميداني كه از ديگران بهتر هستي …. و به همين ترتيب كاري ميكند كه در ارتباط با انجام عمال صالح، سستي و تنبلي در او ايجاد كند و براي انجام آنها تلاش و كوشش نكند. ولي آنچه كه مورد نظر و مطلوب ما است اين كه خود را با كسي مقايسه كني كه هميشه روزهاي دوشنبه وپنجشنبه روزه ميگيرد، درحاليكه تو اين سنت را رعايت نميكني، به فلاني نگاه كن وخود را با او مقايسه كن كه تمامي سنتها را انجام ميدهد و تو آنها را انجام نميدهي. اين نوع مقايسه كردن مطلوب و مورد نظر است.
& سادساً: عدم تشخيص و ارزيابي دقيق و درست، نسبت به خود و استعدادهاي دروني
شيطان براي نفوذ در نوع نگرش انسان به خود، دو روش يا طريقه را به مرحله اجرا درمي آورد:
1- نگرش غرور، خودپسندي، خود بيني و تكبّر:
بدين معني: كه شيطان، انسان را طوري وسوسه ميكند كه هميشه با ديد، خودبيني و خود پسندي، به خود نگاه كند، لذا با اين روش، انسان را دچارغرور و تكبّر ميكند، به او ميگويد: تو اين كار را انجام ميدهي آن كار را انجام ميدهي، به خودت نگاه كن، ببين كه چه كارها كرده اي، در نتيجه اين وسوسهها، انسان تغيير پيدا كرده و تكبر ميكند و احساس غرور به او دست ميدهد، ديگران را تحقير و كوچك ميشمارد، حق را انكار ميكند و اگر اشتباهي از طرف او رخ دهد، از اينكه توبه كند و از كار خود پشيمان شود، خودداري ميكند، و اينكه در مجلس درس كس ديگري بنشيند و علم ياد بگيرد، خودداري ميكند. در بعضي از جلسههاي تعليم ديدهاي. زمانيكه بعضي افراد، در هنگام قرائت قرآن كريم دچار اشتباه ميشوند، بايد تا زمانيكه اشتباهات خود را اصلاح مينمايند، در اين نوع جلسات حضور داشته باشند، درحاليكه بخاطر قرار گرفتن در چنين موقعيت سختي در مقابل مردم، چون دوست ندارند كه جلوي مردم به اصطلاح شرمنده، و خجالت شوند و از آنان اعتراض بشنوند، از آمدن به اين نوع جلسات و حلقههاي درسي خودداري ميكنند و در طول حيات، اشتباهات خود را اصلاح نمينمايد و اگر كمي فكر كند، ميداند كه همان كسي كه امروز قرآن را درست و صحيح ميخواند، زماني مثل او ناتوان در قرائت قرآن بوده است، ولي با مرور زمان ياد گرفته است، و اگر چنين صفتي و يا طرز فكري در اين نوع افراد باشد، تمام زندگی خود را صرف ياد گرفتن ميكند...
شاعر ميگويد:
فمهما تكن عند امرء من خليقة
|
وإن خالها تخفى على الناس تعلم
|
انسان هرگونه اخلاق و رفتار بدي داشته باشد اگر فكر كند كه ميتواند آن را از مردم مخفي كند، در نهايت مردم آن را ميدانند، به همين ترتيب بر هر انساني واجب است كه تلاش كند و خود را طوري يا دبدهد، كه عادات و صفات نادرست و ناشايست را بجاي اينكه از مردم مخفي بدارد، آنها رااصلاح كرده و از خود دور كند.
2- نگرش، تواضع، پستي وخود كم بيني، خود را كوچك شمردن:
در اين روش، شيطان به تو ميگويد: بايد متواضع باشي، هر كسي كه بخاطر خدا تواضع و فروتني كند، خداوند، منزلت وشخصيت او را بالا ميبرد، تو براي انجام اين كارها توانايي و استعداد كافي نداري و نميتواني آنها را انجام دهي، پس خودت را دخالت نده، اين كارها مخصوص افراد برجسته و شخصيتهاي ممتاز و طراز اول است.
هدف اين است كه شيطان تو را از هدف اصلي رسالت خويش، دور كند، لذا از طريق تواضع وارد ميشود و تو را وسوسه ميكند، باعث ميشود كه توخود را تا حدي، كوچك و ناتوان احساس كني كه نتواني از استعدادها و توانائيهايي كه داري، نهايت استفاده را بكني، همگي ما در مقابل، تواناييها و استعدادهاي او، مسئول هستيم، بايد از آنها استفاده كند، و اگر آنها را بكار نگيرد، و در روز قيامت در مقابل اين نعمتهايي كه به او داده شده، از او سوال و جواب ميشود اين كار، نشانه تواضع نيست، بلكه نشان دهنده، فرار كردن از مسئوليتها و فرار كردن از واجبات است. ولي شيطان به او ميگويد:
ميدان را براي كسي كه از تو بهتر است، ترك كن، يعني فرصت را به كسي كه از تو بهتر و برتر است، بده دعوت به دين، عملي شريف و مبارك است، و اين كار مردان برجسته و شخصيتهاي ممتاز، و استثنايي و انگشت شمار است. و شيطان طوري او را وسوسه ميكند و در او ايجاد فكر ميكند، كه آن فكر و وسوسه فرد مورد نظر را در انجام ندادن اين كار، مساعدت و ياري ميكنند، در نتيجه، انسان در اداء رسالت خود دچار اشتباه و خطا ميشود و اين اشتباه و خطا كه همان پنهان كردن استعدادهاي ذاتي و تواناييهاي دروني و همچنين دور شدن او از انجام رسالت انساني خود كه همان هدايت عموم مردم در حد توانايي خود اوست، باعث ميشود كه اين نوع اشتباه و خطا را در بين عموم مردم تعميم وگسترش دهد، و اين نهايت كار شيطان واز راههاي نفوذ او در بين انسانهاست.
بعضي وقتها شيطان، انسان را و ادار ميكند، كه خود را ضعيف بشمارد، خود كم بين باشد، از عقل و درك و فهم خود استفاده نكند، و او را در موقعيتي قرار ميدهد، كه اصلاً فكر نكند، از خود سوال كند. من كجا و اين شيخ كجا؟ من كجا و اين عالم كجا؟ عقل خود را كنار گذاشته و اصلا فكر نميكند، مگر آنچه را كه شيخ يا استاد او به او تزريق ميكند، و هر آنچه را كه استاد او يا شيخ به او ميگويد به مرحله اجرا در ميآورد و فكر ميكند كه حق آن است كه شيخ او ميگويد و هر آنچه غير از او باشد، نادرست و اشتباه است، و از همين جا، قضيه بزرگداشت مردان و يا تقديس و پرستش آنان يا انسان پرستي بوجود ميآيد. راه درست آن است كه ما به قانون الهي و سنت رسول اكرمص مراجعه كنيم وكسي كه در مقابل تو قراردارد و يا توآن را شيخ واستاد خود ميداني و ه
:: برچسبها:
راههاي ,
نفوذ ,
شيطان ,
بر ,
صالحان ,